تعقیبات
بزنگاه —
یکی از مسوولان سابق فرهنگی که سابقه سینمایی ، صداوسیمایی و میراث فرهنگی را در پرونده کاری خود دارد ، و این روزها و به ویژه پس از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه ، کمی شفافتر و انتقادی نسبت به برخی مسایل جامعه نظر می دهد ، در رابطه باسخنان تکراری و سختگیری های سلیقه ای و موضعگیری ی شماری از صاحبان قدرت گفته بود؛ بعضی در حال بازگشت به “تنظیمات کارخانه” هستند!
وی به نکته درستی اشاره داشت و در واقع غیرمستقیم بیان می کرد که عده ای
از این شهروندان ، شاید درهنگام بحران مصلحت ایجاب کند که حرف نرمی بزنند و سخنی خوشایند گروهی از مردم به زبان بیاورند اما این به آن معنا نیست که از نظر و نگاه متصلب خودعدول کرده اند و با تحلیل به نتایج تازه رسیده اند.آنان پس ازرفع ضرورت ، واقعا همانی می شوندکه بوده اند، بدون هیچ تغییر.یعنی به تنظیمات کارخانه بازمی گردند.
نکته ای که این مقام فرهنگی ، نصیحت وار به آن اشاره نکرده و آن گروه مذکور نیز به آن توجه نکرده اند ،این هست که باتوجه به شرایط جهانی و برنامه هایی که غرب برای میهن ما خوابش را دیده است ، تکرار شرایط ضرورت و وقوع بحران تازه به تازه ، محتمل ، ممکن و بل می شودگفت قطعی الوقوع هست.و به این ترتیب با هر بازگشت این عزیزان به تنظیم کارخانه ، نرفته باید از آن تنظیمات خارج وچه بساخروج کنند!
تا اینجای کار شاید این رفت و برگشت ها مشکلی نداشته باشد و تنوع هم برای این دسته از شهروندان ارمغان بیاورد.اما دراین میان یک بخش از معادله مغفول مانده است!
اگریک طرف معادله کسانی هستندکه این رفت و برگشت می شود کارشان ، لیک ، طرف دیگر معادله ، اکثریت مردم ایران هستند که در بحران ها و شرایط خاص ، شگفتی می آفرینند.آنان ضمن این که هوشمندانه در لحظات بحرانی کشور را با حرکت درست خویش از بحران می گذرانند ، همچنان هوشمندانه این گروه ها را زیر ذره بین نقد خود دارند و این خطر همیشه وجود دارد که مردم خسته از این همه ریا و فشار بی دلیل ، در یکی از این بزنگاه ها، ناگزیر ازحرکت باز ایستند و باسکون خود ، سرنوشت دیگری رقم بزنند!
هرکسی از ظن خود…
گرچه مردم ایران مردمی شگفت بنظر می آیند اما به یک معنا ، مردم مظلومی هستند. از این نظر مظلوم هستند که در میان ده ها و بل صدها گروه و دسته که خود را متولی به سعادت رساندن این مردم می دانند ، هرکدام از آن گروه ها تصویری از مردم ایران به جهان نشان می دهند که تنها در مخیله آنان واقعیت می یابد.
برای شاهد این سخن کافی است به جعبه های جادویی که در سراسر این کره خاکی پراکنده اند و به زبان شیرین پارسی پیام های خود را می پراکنند توجه فرمایید!
یک جعبه جادویی با مشتقات کثیر در داخل کشور هست که مردمش اگر نه کاملا بلکه در کثرت ، با مردم کوچه و خیابان و مردم درخلوت ، کاملا متفاوت و چه بسا متضاد هست!
درمقابل این جعبه جادویی یک دنیا جعبه جادویی در خارج از ایران فعال هست که همه به ظاهر به زبان شیرین فارسی سخن می گویند و البته در کنار آن باید دنیای اینترنت و فضای مجازی با شبکه های اجتماعی متعدد و متکثر را در نظر گرفت که مردمی از ایران را به تصویرمی کشند که بعضا درکرات دیگر باید به دنبال آنان گشت و درخیابان های ایران و درخلوت زندگی شان نمونه های آن مردم را کمتر می شودجست!
در این دو گروه بزرگ ، تصویری از مردم ایران نقاشی می شود که در لحظات حساس تاریخ این سرزمین هیچ کدام از این تصاویر واقعیت ندارد. کوتاه سخن این که ؛ مردم ایران همانی هستند که در انتخابات خودشان را نشان می دهند و مردم ایران همانی هستند که در تهاجم دشمن غدار خودشان را درصحنه به جلوه جهانی می کشانند وپرواز همای ایرانیان را ققنوس وار در چشمان جهانیان ثبت می کنند…
تربیت نااهل را…
رییس جمهوری محترم گفته است که ؛ “وقتی نخبگان سودای مهاجرت داشته باشند یعنی آموزش صحیح دریافت نکردهاند.”
به یک معنا ، این سخن می رساندکه درتربیت نخبگان کوتاهی شده است درحالی که واقعا چنین نیست! زیرا تصمیم اکثرنخبگان به خروج از میهن یک تصمیم از روی استیصال است چرا که در واقع ما با نخبگان درست رفتار نکرده ایم نه آنکه آنان را بد تربیت کرده ایم که اگرچنین باشد در رابطه باسایرمردم به ویژه جوانان که عموما آشکارامی گویند اگر بتوانند مهاجرت می کنند ، چه خواهیم گفت . بیشترما، درخانواده ها و دوستان دور و نزدیک از این نوع اشخاص را می شناسیم و البته بازار گرم دکان های مهاجرتی و تبلیغات شبانه روزی آن ها نیز ، نشانه محکمی براین است که “مشتری” زیادهست! مگراین که مدعی باشیم همه تربیت ناپذیرندوتربیت نااهل راچون گردکان برگنبداست!
اگر می خواهیم نخبگان بمانند باید شرایط زیستشان را آماده کنیم. باید دست کسانی را که با اندیشه ها و رفتارشان موجب گریز می شوند از تاثیرگذاری برمحیط زیست انسان ایرانی کوتاه کرد. آن زمان ، همه کنارهم ایران رامی سازند؟…