2020،سال تحول گردشگری

مریم موسوی —
همه ما امیدوار بودیم که با گذشت زمان، بتوانیم کنترل بیشتری روی ویروس کرونا و عواقب مربوط به آن داشته باشیم. پیشبینی میکردیم که با گرمشدن هوا، این ویروس عقبنشینی کند یا حداقل سرعت شیوع آن کاهش یابد. اما اتفاقی که شاهد آن هستیم نتایج متفاوتی را نشان میدهد. می شنویم که در ایران، در استانهای جنوبی که هوا هم بسیار گرم است، گرمایی که انسانها حتی بومیان منطقه هم به راحتی نمیتوانند آن را تحمل کنند، تاثیری روی این ویروس عجیب نداشته است. هرچه او ماندگارتر و سازگارتر با شرایط میشود، ما گیجتر میشویم. انگار به جای این که او عقب برود، این ما هستیم که میدان را خالی میکنیم.
دیروز به طور اتفاقی از کنار یک مغازه رد شدم که سالها بود آن را در همان موقعیت جغرافیایی میدیدم. جایی در خیابان مطهری. مغازهای که وسایل مورد استفاده در استخر یا کنار ساحل را میفروخت. انواع تیوب بادی برای سنین مختلف کودکان داشت. استخر آبی هم یکی از کالاهای محبوب مغازه بود. این را از تنوع زیادی که داشت میشد حدس زد. وسایل شنا و سایر ابزاری که من حتی نمیدانستم استفاده از آن ها چیست را هم میفروخت.
دیروز دیدم که این مغازه به طور کامل بسته است. پشت ویترین هیچ چیز وجود ندارد. مغازه بزرگ دو نبشی که احتمالا ارزش مالی زیادی هم دارد، در یک تاریکی مطلق فرو رفته بود. جوری کرکرههای مغازه پایین کشیده شده بود که انگار دهها سال است کسی آنجا رفت و آمد نمیکند. میشد حدس زد که پاتوق انواع جانوران شده است. مغازه رنگی گذشته، به خرابهای شبیه بود.

با خودم فکر کردم، مشاغلی بودند روزی که ما حتی نفهمیدیم کی از بین رفته است. یعنی اصلا حواسمون نبود به این که وقتی استخری نیست، کسی کالای مورد نیاز مربوط به آن را هم نمیخرد. به همین راحتی بعد از گذشت 4 ماه، یک شغل از روی زمین محو میشود. این یکی از دهها یا شاید صدها شغلی است که کسی دیگر از آن ها سراغی نمیگیرد.
بیشتر از قبل نگران ماجرای گردشگری شدم. یادم آمد یکی از دوستانم که آژانسی داشت و تورهای طبیعتگردی داخلی تعریف میکرد، خیلی قبل از ماجرای کرونا هم دیگر نفسهایش بالا نمیآمد. سال 98، فرصت خوبی برای گردشگری در ایران نبود. هزینههای زیادی که زندگی بر همه تحمیل کرد اصلا اجازه سفر را به کسی نمیداد. گرانشدن بنزین که پیرو خود گرانشدن هرچیزی را به همراه داشت، سفر تفریحی راکه عملی شاید غیرضروری محسوب میشد، حذف کرد. از آبان تعداد مسافرین ورودی به ایران بسیار کاهش پیدا کرد و تقریبا از دی ماه به صفر رسید. بعد از جهانیشدن کرونا هم، دیگر جابهجایی امری ناپسند به حساب آمد.
دوستان دیگری دارم که اقامتگاهی برای مسافران خارجی راهاندازی کرده بودند. چیزی شبیه به هاستل؛ البته ما در ایران با این نام اقامتگاهی نداریم. صرفا اتاقهایی با چند تخت و کمد برای استراحت. شبیه به خوابگاه. مسافری که میخواهد ارزان سفر کند، در این مدل از اقامتگاهها میماند. تخت و صبحانه. حمام و دستشویی هم در این ساختمانها معمولا مشترک است.

دوستانم تلاش بسیار کرده بودند تا یکی از این اقامتگاهها را راهاندازی کنند. آن هم در مسیر توسعه گردشگری که دولت بسیار به آن توجه داشت. با فشارهای خارجی و تحریمهای مختلف روی ایران، سرمایهگذاری در کسبوکارهایی که درآمد ارزی غیر نفتی دارد، کاری هوشمندانه به حساب میآید. با این همه، همه ماجراهای 98 و نهایتا این ویروس، کمر اقتصاد گردشگری را شکست. دیگر کسی اصلا به ایران نیامد که حالا بخواهد ارزان سفر کند و به جای هتلی لوکس، به یکی از این اقامتگاههای ارزان برود. این دوستان هم به سختی قدم برمیدارند.
تعطیلات خرداد شروع شده بود. بهار رویایی امسال به سرعت جای خود را به تابستان داد. دیگر همه از یکجانشینی خسته شده بودیم. تصمیم گرفتم توری بخرم و با رعایت همه آن چیزی که بلد بودم، سفری کوتاه به هر مقصد ممکن داشته باشم. دو روز تمام همه سایتهای مربوط به تورها و سفرهای مختلف را گشتم. به طور مطلق میتوانم بگویم هیچ نبود. سعی کردم بلیط را جدا و محل اقامت را هم جداگانه تهیه کنم، این یکی هم نشد. یعنی یا اصلا توری وجود نداشت و یا اگر داشت، بیشتر شبیه تلاشی بود که سایتها برای مسائل مربوط به SEO میکنند. یعنی مرا به صفحه مورد نظر بکشانند اما سفری برای عرضه نداشته باشند.
من به سفر نرسیدم. ذهنم اما بیشتر از قبل مشغول ماجرا شد. یادم افتاد که با چه هیجانی در دانشگاه راجع به گردشگری صحبت میکردیم. قرار بود سال 2020 سال شکوفایی صنعت گردشگری در همه جهان باشد. یادم است کشور اتریش برنامهای تحت عنوان “وین 2020” نوشته بود و یکی از مهمترین استراتژیهای گردشگری بود. ما باید در دوران تحصیل آن برنامه را به طور کامل میخواندیم. صحبت از هرچه پررنگتر شدن تاثیر گردشگری در اقتصاد دنیا بود. همه کشورها منتظر سال 2020 وبهره برداری ازاین صنعت بودند.توسعه اقامتگاههای مختلف مثل بومگردی هم به همین سودا بود، این که جای کافی برای گردشگران وجود داشته باشد.
آن روزها هیچکس به ذهنش هم خطور نمیکرد که یک ویروس میآید و همه را متعجب از کار خود وامیگذارد. ایران که هیچ، اسپانیا و فرانسه هم از بحران کاهش گردشگر رنج میبرند. روزی بود که همه از تعداد مشاغل ایجادشده در این صنعت میگفتند. صنعتی وابسته به میلیونها نفر و میلیونها انسانی وابسته به این صنعت از لحاظ تامین معیشت. احتمالا امروز هم میلیونها انسان از کاهش یا شاید ایست این صنعت به شدت آسیب اقتصادی دیدهاند.
این روزها یکی از تفریحاتم این است: به صورت لحظهای قیمت بلیط هواپیما از شهرهای مختلف به یکدیگر را چک کنم. قیمتها به طرز شگفتآوری پایین است. آنقدر که هوس میکنم دست روی دکمه رزرو بگذارم و یکی را بخرم. ولی وقتی یاد فضای بسته و صندلیهای در هم گره خورده هواپیماها میافتم، نفسم بند میآید. مگر میشود سوار هواپیما شد و کرونا نگرفت؟ همینجاست که فکر میکنم احتمالا شکل جدیدی از طراحی هواپیماها رواج پیدا کند. هواپیماهایی با صندلیهای کمتر. یا شاید قطار گسترش یابد که خود وسیله نقلیهای سبز است و احتمالا دل خیلیها با این موضوع همراهتر. در واقع بعید میدانم دیگر گردشگری آنطور که بود، باقی بماند.

در همان دوران دانشگاه، در اقتصاد گردشگری دائما تاکید روی این موضوع میشد که گردشگری “خدمت پرکشش” است. یعنی تا تقی به توقی بخورد، کسی دیگر برای آن پولی نمیدهد. پس باید سعی کنیم همیشه مسافران را در همه سطوح خدماتی راضی نگه داریم اگر نه، مردم به جای سفر یا حداقل به جای استفاده از امکانات ما، فکر دیگری خواهند کرد. این نکته را هم گوشزد میکرد که هرجا جنگ، سیل، زلزله، آتشفشان و مواردی شبیه این اتفاق بیفتد، علاقه مردم برای سفر به آن مقصد کم میشود. اما هیچکس راجع به این همهگیری ویروسی چیزی به ما نگفته بود.
“قرار است با کاهش شیوع ویروس کرونا، مرز هند و ترکیه باز شود. دبی نیز میزبان مسافران خواهد بود”. این مطلب و مطالب دیگری از این دست را هم این روزها در همین سایتهای فروش تورهای گردشگری میبینم. با یکی از آژانسها تماس گرفتم که من کی میتوانم برای سفر به دبی اقدام کنم؟ جواب اپراتور یک “نمیدانم” بود. حق هم داشت. مطلبی برای سایت نوشته میشود و قرار است مخاطب را به آن سایت بکشاند، همین. الزاما پکیجی برای یک سفر آخر هفته به من ارائه نمیدهد. گردشگری احتمالا تغییر خواهد کرد.
این صرفا یک پیشبینی نیست. از ابتدای شیوع ویروس کرونا، بسیاری از موزهها بازدید رایگان یا بعضا با هزینه کم، به صورت مجازی گذاشتند. هیچ پول دیگری قرار نبود خرج شود تا یک نفر بخواهد از این موزهها دیدن کند. از روی تخت خوابش، در حالی که خوراکی محبوبش را هم میخورد، میتوانست در فلان موزه سیر و سیاحت کند. ما در همان دانشگاه میگفتیم، یکی از انواع گردشگری، “توریسم مجازی” است. این نوع، مخالفان زیادی هم داشت. آن ها میگفتند اصلا جابهجاییای صورت نگرفته است که بتوان اسمش را سفر گذاشت. عدهای هم طرفدار آن بودند. امروز فکر کنم هردو گروه میدانند گردشگری مثل قبل نخواهد شد.

حدس میزنم ترکیبی از هردوی اینها باشد. کنسرتهای زیادی به صورت آنلاین و زنده در این ایام پخش شد. یکی از دلایل سفر همین شرکت در کنسرت است. شاید وقتی کرونا هم نباشد، در سایت بعد از فروش صندلیهای جلو تا عقب، بتوان صندلی مجازی هم خرید. آنوقت میتوان از خانه، هر موسیقی یا تاتر یا اپرایی را که دوست داریم ببینیم. بدون آن که پول هواپیما یا هتل داده باشیم.
برای من که لمس سفر و ساخت تجربه از آن بسیار مهم است، باور این که جریانهای مختلف در دنیا به شکل مجازی گسترش مییابد آن هم به لطف ویروس کرونا، کار راحتی نیست. اگر پذیرفته بودم خرید شیر و ماست را میتوان آنلاین انجام داد، در مورد سفر هنوز ایستادگی میکردم. اما انگار باید کمکم باور کنم. گردشگری با همه ابعادی که دارد، تغییر میکند. البته خیلی هم بد نیست. شاید در این شکل جدید، ایران مقصد گردشگری پرطرفدارتری شود. شاید از سهم سواحل اسپانیا بتوان کم و مثلا نوع جدیدی از گردشگری مجازی را برای پاکستان تعریف کرد. شاید در این مسیر جدید، گروههای بیشتری بتوانند سفر کنند. آن ها که پول کمتری دارند یا آن ها که از ویلچر استفاده میکنند هم میتوانند سفر مجازی کنند. انگار قدرت سفر برای همه یکسان میشود. یا حداقل نزدیکتر. شاید کاهش گرمایش زمین هم این وسط بیبهره نماند. باید منتظر بمانیم. شاید واقعا 2020 سال تحول گردشگری باشد!