کافه لات های آخرشب

به نام آنکه جان را فکرت آموخت
نگاهی به نمایش کافه کات
سعید محبی

کافه لات های آخر شب

“کافه کات” ساختار شکنانه ترین نمایش “حسین کیانی” هنرمند پرآوازه عرصه نمایش کشور از منظر روایت داستانی است. نگاهی گذرا به کارنامه هنری کیانی، وجود دو مشخصه را در آن به خوبی نشان می دهد: اول نگاه تاریخی کیانی و دوم عنصر زن. کافه کات فریاد فرو خورده دختران و زنانی است که در هزار توهای تاریخ دفن شده اند. فریاد زنان به جان رسیده ای است که از قعر تاریخ این مرز و بوم حق خود را طلب می کنند. بغض فرو خورده ای از اعماق جان بشر است که در روزگار معاصر می ترکد، و اشکی است که از چشم زنان جاری می شود. خشمی که از قلب های خسته بیرون می آید، قلب هایی که هیچگاه مهربانی را تجربه نکردند. لحن غیر معمول و خشونت بار نمایش و شخصیت هایی که از گرفتن تصمیم های غیر معقول و خطرناک ابایی ندارند. نویسنده با دستکاری سیر طبیعی روایت و به هم ریختن زمان نمایش، موفق می شود گرامر و دستور زبان جدیدی را در روایت نمایش بوجود آورد. کیانی در کافه کات اتمسفر جدیدی بوجود می آورد و موفق می شود در گوشه رینگ حریفان را به جان همدیگر بیندازد تا شاهد باشیم ضربات مهلکی به همدیگر وارد کنند. همه این مولفه ها باعث شده فضای غیر منتظره ای را روبروی تماشاگران پدید آید، فضایی که در آن شخصیت ها تا مرز جنون و خودویرانگری پیش می روند.
حسین کیانی در آخرین اثر خود انگشت بر مسائل زنان مظلوم این مرز و بوم می گذارد تا باز حکایت گر ظلمی باشد که سابقه ای به قدمت عمر بشر بر روی این کره خاکی دارد. ظلمی که زندگی مده آ را تباه کرد و امروزه هم به شکلی دیگر و در سرزمینی دیگر تکرار می شود. برای همین صحنه ای که در آن بخشی از نمایش مده آ توسط گروه دختران بازی می شود، به دلیل ارجاع درست و به موقع نمایش به خوبی در ساختار قصه جای خود را پیدا می کند و به یکی از بهترین صحنه های نمایش تبدیل می شود. پروین نمایش قبلی کیانی نمایشی رئال در باره شاعر شهیر ایرانی بود که حکایت سال های آخر عمر او را روایت می کرد. شاعری که در سنین جوانی از دنیا رفت و شعر ایران را در حسرت یکی از نابغه های ادبی خود قرار داد. حسرتی که در نمایش کافه کات به شکل و شمایلی دیگر تکرار می شود. انگار کیانی راوی حسرتی است که سابقه طولانی در تاریخ این مرز و بوم دارد. کافه کات منظر دیگری از دیدگاه نویسنده و کارگردان نمایش به موضوع زن به عنوان اسطوره زایندگی را به نمایش می گذارد، منظری که در آن زن به مرز پختگی می رسد از بس که رنج می برد.
کیانی با به روی صحنه بردن کافه کات ریسک بزرگی را به جان خریده است. موضوع نمایش موضوعی جنجال برانگیز است که برای روی صحنه بردنش جسارت زیادی لازم است جسارتی که همیشه و در تمام آثار کیانی به نوعی تکرار می شود. کیانی در این اثر برای القای مفاهیم درون متنی به سراغ تکنیک نمایش در نمایش می رود و صحنه هایی را بوجود می آورد تو گویی تماشاگران نمایش را در خواب و بیداری به تماشا نشسته اند. کیانی در کافه کات مانند دیگر آثارش ( روز عقیم) به سراغ مضامین حساس می رود و با داستانی که سویه های ترس و وحشت در آن بارز است بر روی عناصری همچون تجاوز، تحقیر و پایمال شدن ارزش های انسانی صحه می گذارد. داستان نمایش داستانی لایه لایه است که در هر صحنه لایه ای از آن باز و برای تماشاگر رمز گشایی می شود. در داخل لایه های داستان، غافل گیری هایی تعبیه شده که باعث جذابیت داستان و شخصیت های نمایش می شود. فضای تلخ و استرس زا، نمایش را به سمت و سوی آثار دلهره آور و به اصطلاح وحشت پیش برده است. همان که در سینما با عنوان ژانر نوآر معروف است. تقطیع صحنه ها هم به این گمان، بیشتر از هر چیز دیگری دامن زده است. چنین موضوعی در آثار کیانی با تاریخ پیوند خورده است همان چیزی که باعث محکم شدن پایه های درام و در نتیجه روشن شدن زوایای دیگری از ماجرا در این اثر گردیده است. نمایش برای پر رنگ کردن تاثیر مایه های دلهره و وحشت خشونت را چاشنی خود کرده و غلظت آن را تا جایی بالا برده که در بعضی از قسمت ها خط داستانی توسط تماشاگر گم و در نهایت باعث سر در گمی مخاطب گردیده است. در بعضی جاها هم نمایش قربانی خشونتی شده که بین روابط انسانی در صحنه نمایش اتفاق می افتد.این موضوع در کنار طولانی شدن پیرنگ نمایش و ورود خرده پیرنگ های متعدد که در بعضی مواقع غیر ضروری به نظر می رسد، علاوه بر افزایش بی دلیل زمان نمایش موجب ملال تماشاگر می شود. علاوه بر آن در اضافاتی که توسط نویسنده به نمایش سنجاق شده، سعی شده تمام موضوعات مربوط به زنان گنجانده شود که بسیاری از آنها موضوعیت طرح شدن ندارد. با کم شدن زمان، می شد به انسجام بیشتر اثر کمک کرد.
استفاده از مضامین متعدد از ویژگی های دیگر نمایش است که در میان آنها، مضمون بی عدالتی شاید اصلی ترین باشد که نویسنده به آن نگاه ویژه دارد. خشمی نهفته در دل تاریخ که در داستان مده آ روایت می شود و در ادوار مختلف و در جغرافیای مختلف تکرار می شود، اشاره به همین بی عدالتی است. کافه کات روایت گر زنان زجر کشیده ای است که بار بی گناهی نوع بشر را به دوش می کشند و مسیح وار در این راه به مسلخ می روند. زن هایی که با انواع محدودیت و ناکار آمدی ها، با انواع تبعیض ها و دست به گریبان هستند و تاریخ شاهد جنگیدن آنها تا امروز است. آنان قهرمانان گمنامی هستند که به تنهایی با موانع و مشکلات روبرو می شوند و خواهان احقاق حق خود هستند.
کافه کات بازی های خوب و حساب شده ای دارد با بازیگرانی که توانایی خود را در تئاتر فیزیکال به رخ می کشند. دکور رویکردی دکوراتیو دارد که فضای واقعی روایت نمایش را در معرض دید مخاطب قرار می دهد. نور پردازی در راستای فضا سازی نمایش قرار دارد و موسیقی هم علاوه بر فضاسازی، ماهیت دراماتیک خود را که همان روایت درست و ایجاد ترس و دلهره در تماشاگر است را پیدا می کند. روایت رفت و برگشتی داستان در کنار ریتم مناسب صحنه ها و نمایش پازل گونه روایت در مجموع باعث جذابیت هر چه بیشتر نمایش می شود و هر چند نمی توان از مشکل نمایش که زمان طولانی است چشم پوشی کرد. شخصیت های نمایش با تمام حس و حال خودشان در صحنه حضور دارند. با تمام کینه و دوست داشتن هایشان، لج بازی و طینت های خوب و بدشان. همه اینها کافه کات را به نمایشی دیدنی و یکی از آثار متفاوت نمایشی در سال های اخیر تبدیل کرده است.