خاموشی راوی حماسه ها

[یاری سفرکرده ازدیارشیرعلی مردان]

شور بختانه اطلاع يافتيم يكى ديگر از ستاره‌هاى تابناك آسمان هنر موسيقى ايران زمين: “پروين عالی پور” بعد از مدت‌ها درگيرى با بيمارى، چراغ زندگی‌‌اش در كشور انگلستان خاموش گرديد. اين هنرمند فرهيخته و نامدار از تبار پاك “بختيارى”، در اوايل دهه چهل خورشيدى فعاليت موسيقائى خود را به طور جدى در راديو اهواز آغاز کرد و با كوشش بسيار در زمره پيشتازان انتشار و گسترش موسيقى محلى و قومى به ويژه در عرصه موسيقى محلى بختيارى قرار گرفت.
وی نخستين خواننده‌اى بود كه با آگاهى تمام به فرهنگ قومى بختيارى، روايت موسيقائى دقيقى از چگونگى به وجود آمدن حماسه تاريخى “شير على مردان خان بختيارى” رئيس ايل و طايفه بختيارى رابا خواندن ترانه‌اى به همين نام ارائه نمود.
پروین با همه تبحرش در هنر موسیقی – بنا به سفارش پدر – هرگزخوانندگی را به عنوان شغل برنگزید و تا آخر عمر به رعایت سفارش پدر وفادارماند.
یکی از اهالی ایل بختیاری مرثیه‌ای در سوگ بانو عالی‌پور نگاشته است که معیارضمن تسلیت درگذشت این دوست و هنرمند ارجمند، آن را در منظر خوانندگان می‌گذارد.
پیش کش به شهبانوی موسیقی بختیاری پروین عالی‌پور
آسمان در صدایت؛ شُر شُر باران و ترانه می‌ریخت تا کبک‌ها رو به تمام وارگه‌های بختیاری آواز بخوانند.
در گلویت چه رازی بود که «خسرو و شیرین» را مبهوت می‌کرد.»
چقدر شیرین را شیرین تر می کردی!
تو و شیرین از یک طبقه بودید او شهبانوی ارمن و تو شهبانوی موسیقی بختیاری.
چک چک ریال‌ها و لچک های الماس نمای دختران بختیاری را به یادشان می‌آوردی تا شعاع رنگین‌کمان بیشتر شود.
کجای عاطفه ایستاده بودی که توانستی در آسمان موسیقی«خوشه پروین» باشی؟
روزی که برق شمشیر شیر علیمردان با آسمان هم نوایی می‌کرد آیا در «طلایه میمنه یا میسره» سپاهش نبودی که هنگام حماسه‌خوانی‌های آوازش آنچنان رسا به جای سردار مریم» و « بی‌عروس» کِل می‌زدی؟
چه می گویم تو فقط آواز نمی خواندی! تو فقط کِل نمی‌زدی! تو در کنار آواز شیرعلیمردون برای بقای «حماسه سرودش» در حنجره دختران چارلنگ و هفت لنگ به تارهای طلایی حنجره‌ات زخمه می‌زدی!
خوشا تو که موسیقی در حنجره‌ات سبز می‌شد و دین خودت را به باران و ترانه و کوچ ادا کردی و وای بر من و امثال من که بدهکار هنر و حنجره ات ماندیم.
در یادت خود را با صدایت تسکین می‌دهیم به قول زنده یاد فروغ که گفت:
«تنها صداست که می‌ماند»
لهراسب قلی پور لوائی
سی ام دی ماه هزار و سیصد نود و نه – شهرکرد