جانِ ناقابل
پس از مدت ها ، بهانه ای و فرصتی پیش آمد تا همراه خانواده در جستجوی هوای تازه سفر کنم. و باز ، پس ازمدت ها ، دلشوره ی درگیر شدن با خطرات رانندگی در جاده گریبانم را گرفت.
به مرز سرزمین پاک و سر سبز شمال کشور که رسیدیم این دلشوره به خاطر نحوه رانندگی هموطنانم چندین برابر شد.ذهنم در کنکاش این مساله اسیر بود که در یکی ازگزارش های تحقیقی رسانه ای اطلاعات شفافی را بدست آوردم .بنظرم رسید خوانندگان این ستون را با چیکده ای از آن گزارش آشنا کنم.
طبق این گزارش ؛ ” نتایج جدیدترین پژوهش در حوزه تصادفات و تلفات جادهای نشان میدهد تلفات ناشی از تصادفات ترافیکی در ایران به عنوان یک مساله حاد اجتماعی، متاثر از شاخصهای کلان توسعه اقتصادی — اجتماعی است که نشان میدهد، وضعیت جاده، فقر، تورم و استفاده از تلفن همراه تصادفات را افزایش میدهد.”
به تعبیر دیگر، “با افزایش فشارهای اقتصادی، رعایت قانون نیز کاهش مییابد که این موارد از جمله میتواند، شامل قانون تولید خودرو با کیفیت، جادهسازی مناسب و رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی توسط شهروندان باشد. برآیند چنین وضعیتی هم در موارد مختلف چیزی جز افزایش تصادفات، بالارفتن تعداد فوتیها و مصدومان ناشی از حوادث سوانح راهنمایی و رانندگی نخواهد بود.”
به گفته کارشناسان ؛ “در شرایط کنونی بُعد هر خانوار در ایران ۳.۲ نفر است. بنابراین هر تصادف منجر به مرگ یا صدمه بدنی و روانی بهطور مستقیم، ۳.۲ افراد در کشور را درگیر میکند. به استناد همین آمار، تعداد مرگومیر ناشی از تصادفات در ایران از سال ۱۳۸۴ تا پایان تیرماه ۱۴۰۲ برابر با ۳۸۰ هزار و ۸۵۳ نفر بوده است. به عبارت دیگر سوانح رانندگی در عمل بیش از یک میلیون و ۲۱۸ هزار و ۷۲۹ نفر را درگیر کرده است.
علاوه براین، از نظر مصدومیت در اثر سوانح رانندگی نیز در مدت یادشده تعداد افراد درگیر، ۵ میلیون و ۶۶۹ هزار و ۷۸۴ نفر بوده که اگر واحد بُعد خانواده در این موضوع مورد ملاحظه قرار گیرد، در واقع تعداد ۱۹ میلیون و ۳۶۲ هزار نفر در سراسر کشور درگیر مصدومان حوادث رانندگی در سراسر کشور شدهاند که پیامدهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بسیار زیادی دارد.”
“مهمترین پیامدهای این فاجعه در سطح خرد که همان قربانیان و مصدومان حوادث هستند شامل تغییر سبک زندگی به صورت اجباری، افزایش احساس آنومی(از ریشه یونانی به معنای نبود قانون و ارزش)، افزایش فشار و استرسهای روانی، تضییع حقوق فردی، تزلزل موقعیت شغلی و تحصیلی، زیانهای مالی و هویتی، کاهش سرمایه اجتماعی و نظایر آن است. همچنین مهمترین این پیامدها در سطح میانه یا خانواده شامل فشارهای چندجانبه اقتصادی، جانی و روانی به اعضای خانواده، بحران سرپرستی خانواده، تزلزل ساختار خانواده، ناامنی روانی و اقتصادی خانواده، تنزل پایگاه اجتماعی — اقتصادی خانواده و نظایر آن است.
در سطح کلان، پیامدهایی مانند خسارات اقتصادی سنگین به دولت، قانونشکنی و قانونگریزی اجتماعی، کاهش متوسط سن امید به زندگی، هدر رفتن مهارتها و تخصصها، افزایش هزینههای کنترل و نظارت پلیسی، کاهش قشر مولد و افزایش قشر ناتوان حاصل از پیامدهای ناشی از افزایش آمار تصادفات رانندگی در جامعه خودنمایی میکند که احتمال بروز ترومای اجتماعی — فرهنگی را بیش از پیش تقویت می کند.”
گرچه این گزارش ازدلشوره سفرنکاست ، اما منظروسیع تری پیش چشمانم گشود تا به این نتیجه برسم که به این زودی ها این دلشوره پاک نمی شود. یا باید قید سفر را زد یا همچنان خطر کرد ، با دلشوره هم یک جوری باید کنار آمد.
راستی ؛!درروزهایی که مساله گردشگری در صدر توجه همگان است و جهان به آن می پردازد ، درست نیست که دلهره به جان گردشگران انداخت با کمی ملاحظه و به قول کارشناسان با سرعت “مطمئنه” ، دلشوره را مهار باید کرد!